بای بای پوشک و جملاتی زیبا
بنام او که حق است... انگاری همین دیروز بود که کلمات شیرینت رو تو وبلاگت تایپ می کردم...نفهمیدم کی این همه لغت و جمله یاد گرفتی و حالا تحویلم می دی....وااااااااااای خدای من ،خیلی شیرین صحبت می کنی و این دل من هزار تیکه می شه واسه هر جملت... راستی یادم رفت که بگم از اوایل بهمن شروع کردیم برای ترک پوشک،روزهای اول بسیار سخت ،اما خدا رو شکر بعد دو هفته اوضاع و احوالمون بهتره..اما هنوز کار داریم تا رسیدن به هدف.. بقل زبان شیرینت::مامانی من دیگه مردشدم،بزرگ شدم.بیبی نیستم مامان..غذا می خورم بزرگ بشم،پوشک نمی پوشم،آخه می خوام برم مدرسه .بله مامان؟؟.. بله جان شیرینم بله عشقم ،روحم،جانم.. :::و این هم جشن کوچکی با مزمون...